شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 566

1. تو را اهل نظر خوانم گرت منظور او باشد

2. نظر باز خوشی باشی چو منظورت نکو باشد

3. خیالش نقش می بندم به هر صورت که پیش آید

4. کجا غیری توان دیدن چو هر چه هست او باشد

5. ز آب چشم ما دایم بود خوش روی ما تازه

6. چو خوشروئی که پیوسته چو ما با آبرو باشد

7. بیا و خرقهٔ خود را به آب می نمازی کن

8. چو جان ما گرت میلی به سوی شست و شو باشد

9. در آن حضرت که غیر او نگنجد غیر او غیری

10. چه جای این و آن دارد چه قدر ما و تو باشد

11. خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست

12. نیاید عقل اگر آید مگر خواجه ولو باشد

13. بیا از نعمت الله جو مرادی را که می خواهی

14. که کام دل از او یابی تو را گر جستجو باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پرواز من به بال و پر توست، زینهار
* مشکن مرا که می شکنی بال خویش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا پیامش بشنوی از هر لبی
* پنبهٔ غفلت برون آور ز گوش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
* همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
شعر کامل
سعدی