شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 695

1. عقل چندان که خود بیاراید

2. در نظر هیچ خوب ننماید

3. خاکساری است آبرویش نیست

4. با دم سرد باده پیماید

5. بستهٔ او مشو که حیف بود

6. کار عاشق ز عقل نگشاید

7. کشتهٔ عشق شو چو زنده دلان

8. گر تو را عمر جاودان باید

9. هر که با عاشقی شود همدم

10. از دم او دمی بیاساید

11. به عدم عالمی رود ز وجود

12. به وجود جدید باز آید

13. نعمت الله جان به جانان داد

14. خوش بود گر قبول فرماید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض
* سر گرم خوش معاملگی چون تنور باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
* شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* از ترکتاز عشق کسی جان نمی برد
* این سیل بر خرابه وآبادمی زند
شعر کامل
صائب تبریزی