شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 711

1. عاشق آن است که معشوق به جان می جوید

2. می رود بی سروپا گرد جهان می جوید

3. همچو مجنون همه جا لیلی خود می طلبد

4. همه لیلی طلبد وز همگان می جوید

5. می کند دلبر سرمست مرا دلجوئی

6. بی تکلف دل من نیز چنان می جوید

7. عارف از اول و آخر چو خبر می جوید

8. ظاهر و باطن و پیدا و نهان می جوید

9. هر کسی آنچه طلب می کند ار داند باز

10. دامن خویش به دست آرد و آن می جوید

11. رسته از نام و نشان ، نام و نشان جوید نه

12. رسته از نام و نشان ، نام و نشان می جوید

13. نعمت الله ز خدا از سر اخلاص مدام

14. صحبت ساقی سرمست مغان می جوید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق پیری است که ساغر زده‌ایم از کف او
* عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
* پیر نگردد که در بهشت برینست
شعر کامل
سعدی
* عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم
* پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم
شعر کامل
سعدی