شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 765

1. چشمی که چشمهٔ آب از چشم ما روان دید

2. در چشم او نیاید هر چشمه ای ، چو آن دید

3. ای نور دیدهٔ ما در چشم ما نظر کن

4. کائینه ایست روشن آن رو در او توان دید

5. ما را اگر بجوئی ما را به ما توان یافت

6. هر کس که دید ما را می دان که آنچنان دید

7. جام جهان نمائی است یعنی که این دل ما

8. هر کو در او نظر کرد مجموعهٔ جهان دید

9. از عشق اگر نشانی پرسی نشان بگویم

10. بی نام و بی نشان شد یاری که زو نشان دید

11. هر ناظری که بنشست در چشم ما زمانی

12. در بحر دیدهٔ ما دریای بیکران دید

13. رندی که نعمت الله بیند به چشم معنی

14. داند که دیدهٔ ما سرخیل عاشقان دید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست
* وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
شعر کامل
حافظ
* در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
* بس نیست ترا آنچه ز پرواز کشیدی؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خود قلم
* تا کنم شرح غمت بر لوح خاک خود رقم
شعر کامل
جامی