شیخ محمود شبستریگلشن راز (فهرست)

شمارهٔ 51 - اشارت به چشم و لب

1. نگر کز چشم شاهد چیست پیدا

2. رعایت کن لوازم را بدینجا

3. ز چشمش خاست بیماری و مستی

4. ز لعلش گشت پیدا عین هستی

5. ز چشم اوست دلها مست و مخمور

6. ز لعل اوست جانها جمله مستور

7. ز چشم او همه دلها جگرخوار

8. لب لعلش شفای جان بیمار

9. به چشمش گرچه عالم در نیاید

10. لبش هر ساعتی لطفی نماید

11. دمی از مردمی دلها نوازد

12. دمی بیچارگان را چاره سازد

13. به شوخی جان دمد در آب و در خاک

14. به دم دادن زند آتش بر افلاک

15. از او هر غمزه دام و دانه‌ای شد

16. وز او هر گوشه‌ای میخانه‌ای شد

17. ز غمزه می‌دهد هستی به غارت

18. به بوسه می‌کند بازش عمارت

19. ز چشمش خون ما در جوش دائم

20. ز لعلش جان ما مدهوش دائم

21. به غمزه چشم او دل می‌رباید

22. به عشوه لعل او جان می‌فزاید

23. چو از چشم و لبش جویی کناری

24. مر این گوید که نه آن گوید آری

25. ز غمزه عالمی را کار سازد

26. به بوسه هر زمان جان می‌نوازد

27. از او یک غمزه و جان دادن از ما

28. وز او یک بوسه و استادن از ما

29. ز «لمح بالبصر» شد حشر عالم

30. ز نفخ روح پیدا گشت آدم

31. چو از چشم و لبش اندیشه کردند

32. جهانی می‌پرستی پیشه کردند

33. نیاید در دو چشمش جمله هستی

34. در او چون آید آخر خواب و مستی

35. وجود ما همه مستی است یا خواب

36. چه نسبت خاک را با رب ارباب

37. خرد دارد از این صد گونه اشگفت

38. که «ولتصنع علی عینی» چرا گفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
* گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
شعر کامل
حافظ
* درونت حرص نگذارد که زر بر دوستان پاشی
* شکم خالی چو نرگس باش تا دستت درم گردد
شعر کامل
سعدی
* تابر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
* پنجه های دست مردم سر فرو کرد از چنار
شعر کامل
فرخی سیستانی