وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 112

1. خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد

2. ورنه ز دست تست مرا سد هزار داد

3. شد یار و غیر و داد قرار جفا به ما

4. یاران نمی‌توان به خود اینها قرار داد

5. رفت وز دست اهل تظلم عنان کشید

6. داد از عنان کشیدن آن شهسوار داد

7. آن ترک ظلم پیشه دگر می‌رود که باز

8. از خلق برخاست بر سر هر رهگذار داد

9. وحشی تو ظلم دیده و آن ترک تند خوست

10. ترسم که سر زند ز تو بی‌اختیار داد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز کینه دور بود سینه ای که من دارم
* غبار نیست بر آیینه ای که من دارم
شعر کامل
رهی معیری
* کدام آلاله می‌بویم که مغزم عنبرآگین شد
* چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزار می‌بینم
شعر کامل
سعدی
* انگور سیاهست و چوماهست و عجب نیست
* زیرا که سیاهی صفت ماه روانست
شعر کامل
منوچهری