وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 195

1. دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمی‌داند

2. چراغی را که این آتش بود مردن نمی‌داند

3. دلی دارم که هر چندش بیازاری نیازارد

4. نه دل سنگست پنداری که آزردن نمی‌داند

5. خسک در زیر پا دارد مقیم کوی مشتاقی

6. عجب نبود که پای صبر افشردن نمی‌داند

7. عنان کمتر کش اینجا چون رسی کز ما وفاکیشان

8. کسی دست تظلم بر عنان بردن نمی‌داند

9. میی در کاسه دارم مایهٔ سد گونه بد مستی

10. هنوز او مستی خون جگر خوردن نمی‌داند

11. بخند، ای گل کز آب چشم وحشی پرورش داری

12. که هر گل کو به بار آورد پژمردن نمی‌داند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس زبان چشم خوبان را نمی داند چو ما
* روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
* به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
شعر کامل
حافظ
* ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
* که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
شعر کامل
حافظ