وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 254

1. نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص

2. کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص

3. کار دشوار است برمن ، وقت کار است ای اجل

4. سعی کن باشد که گردانی مرا آسان خلاص

5. کشتی تابوت می‌خواهم که آب از سرگذشت

6. تا به آن کشتی کنم خود را ازین توفان خلاص

7. چند نالم بردرش ای همنشین زارم بکش

8. کو رهد از درد سر ، من گردم از افغان خلاص

9. بست وحشی با دل خرم ازین غمخانه رخت

10. چون گرفتاری که خود را یابد از زندان خلاص


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
* بس دل که از این سلسله در پای تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* خاطری معمور کردن، از دو عالم خوشترست
* گنج را در دامن ویرانه می ریزیم ما!
شعر کامل
صائب تبریزی
* همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
* که استخوان خورد و جانور نیازارد
شعر کامل
سعدی