وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 270

1. عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم

2. گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده‌ایم

3. گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند

4. کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم

5. لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت

6. که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم

7. در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازیهای ما

8. گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم

9. وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن

10. کان فریب است اینکه ما سد بار دیگر خورده‌ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی
* رشک می آید مرا از جامه بر اندام تو
* با تو ای گل جای در یک پیرهن باید مرا
شعر کامل
رهی معیری
* نکهتِ عنبرِ سارا همه عالم بگرفت
* تاصبا شانه زد آن طرّۀ عنبرسا را
شعر کامل
جامی