وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 37

1. در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است

2. بر حذر باش در این راه که سر در خطر است

3. پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف

4. تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است

5. چه کنم با دل خودکام بلا دوست که او

6. میرود بیشتر آنجا که بلا بی‌سپر است

7. شمع سرگرم به تاج سرخویش است چرا

8. با چنین زندگیی کز سر شب تا سحر است

9. چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش

10. از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی
* صبرم ازو کم‌ترست، دردم ازو بیش‌تر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* خلق خوش در نوبهار عافیت دارد مرا
* خاکساری در حصار عافیت دارد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری
* من که عمری شد بلای آسمانی می کشم
شعر کامل
صائب تبریزی