وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 374

1. شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کرده‌ای

2. جانم گرفته در میان عشق هجوم آورده ای

3. ای صید کش صیاد من تاب کمندت بازده

4. تا چند دست و پا زند صید گلو افشرده‌ای

5. ای عقل برچین این دکان از چار سوی عافیت

6. کامد به بد مستی برون رطل پیایی خورده‌ای

7. چون معدن الماس شد از عمزهٔ تو سینه‌ام

8. رحمی که پهلو می‌نهد آنجا دل آزرده‌ای

9. ای غیر ،دل داری تو هم اما دلت را نور کو

10. در هر مزار افتاده است اینسان چراغ مرده‌ای

11. گو مرغ آیی ره بتاب از ما سمندر مشربان

12. یعنی به آتش در شدن ناید ز هر افسرده‌ای

13. وحشی چه معنیها که تو کردی به این صورت عیان

14. تا ره به این معنی برد کو پی به معنی برده‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین
* آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم
شعر کامل
حافظ
* سحر بلبل حکایت با صبا کرد
* که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد
شعر کامل
حافظ
* مكن ملاحظه از کشتنم که روز جزا
* ز رشک نام تو را بر زبان نخواهم برد
شعر کامل
نظیری نیشابوری