وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 41

1. عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است

2. ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است

3. دلیریی که دلم کرد و می‌زند در صلح

4. به اعتماد نگه‌های رغبت آمیز است

5. مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه

6. علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است

7. شدیم مات به شطرنج غایبانهٔ تو

8. به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است

9. کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر

10. دلم که بستهٔ آن طرهٔ دلاویز است

11. جگر زد آبله وز دیده می‌چکد نمکاب

12. که بخت شور به ریش جگر نمکریز است

13. رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق

14. حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است

15. به ذوق جستن فرهاد می‌رود گلگون

16. تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است

17. شدست دیدهٔ وحشی شکوفه دار و هنوز

18. در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
* وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
شعر کامل
حافظ
* مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
* تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* به من چندان گناه از بدگمانی می‌کند نسبت
* که منهم در گمان افتاده پندارم گنه کارم
شعر کامل
محتشم کاشانی