ظهیر فاریابی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1

1. دلم چون بر سر زلف تو جان بست

2. برو عشقت در هر دو جهان بست

3. سر زلفت چو زین حالت خبر یافت

4. به قصد جان من جان در میان بست

5. تو را کاین رسم و آیین باشد ای جان

6. چه بار از وصل تو بر خر توان بست؟

7. لطافت در جهان روی تو آورد

8. صبا چیزی از آن بر گلستان بست

9. شکر در نی چو خطت سبز و تردید

10. از آن خود را در آن شیرین دهان بست

11. لبت را لعل خوانم نه ز کان خون

12. ز سودای لبت در عرق کان بست

13. ندانم تا چه می خوانی تو زان لب

14. مرا باری در آن معنی زبان بست

15. دری کز فتنه بر روی تو بگشود

16. به دست معدلت صاحب قران بست


بعدی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
* چرا به دانه انسانت این گمان باشد
شعر کامل
مولوی
* یار باید که هر چه یار کند
* بر مراد خود اختیار کند
شعر کامل
سعدی
* اول از بدگویی مردم دهن را پاک کن
* بعد ازان بر گوشه دستار خود مسواک زن
شعر کامل
صائب تبریزی