اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1117

1. پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ایم

2. خواری ز پیش ماست که بسیار مانده ایم

3. از جور سنگ فتنه رفیقان گریختند

4. ما پا سکشته ایم حزین وار مانده ایم

5. مجنون و کوهکن ز غم آسوده دل شدند

6. ماییم کز غم تو دل افکار مانده ایم

7. بردند دیگران بسخن کار خود ز پیش

8. ما بیزبان چو صورت دیوار مانده ایم

9. یوسف عزیز مصر شد و ما ز شوق او

10. حیران هنوز بر سر بازار مانده ایم

11. آن بیوفا طبیب نپرسد ز درد ما

12. ما از امید خسته و بیمار مانده ایم

13. هر کسکه هست همدم یاریست در جهان

14. اهلی من و توایم که بی یار مانده ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به منزل رسید آنک پوینده بود
* رهی یافت آن کس که جوینده بود
شعر کامل
فردوسی
* چه عقده‌هاست به کار دلم ز بخت سیاه
* که زلف دوست بلند است و دست من کوتاه
شعر کامل
فروغی بسطامی
* راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
* آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
شعر کامل
حافظ