اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1135

1. من دردمند و ناتوان او سرکش و خونخواره هم

2. حالم خراب از جور او کار دل بیچاره هم

3. هجرش همه محنت بود وصل آتش حسرت بود

4. نی دوریم طاقت بود نی طاقت نظاره هم

5. ز آهوی چشم آنجوان این پیر زار ناتوان

6. مجنون صفت شد در جهان سرگشته و آواره هم

7. رویی چو برگ نسترن چشمی چو آهوی ختن

8. مردم فریب و راهزن کافر دل و عیاره هم

9. تا کی بقصد جان ما زلفش کشد باد صبا

10. ایکاش از آن زلف دوتا ما را رسد یکتاره هم

11. زد عاشق ناشاد او صد جامه چاک از یاد او

12. گر این بود بیداد او جانها شود صد پاره هم

13. با چشم مست دلربا گر بنگرد آن بیوفا

14. خلوت نشین پارسا عاشق شود میخواره ام

15. گر من برم زان سرو قد این داغها زیر لحد

16. گلهای آتش تا ابد خیزد ز خار از خاره هم

17. دور از رخ آن نازنین اهلی ز آه آتشین

18. نگذاشت یک گل در زمین بر آسمان استاره هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نار ز غم کفته شود این دل اگر من
* آگنده دل از مهر تو چون نار ندارم
شعر کامل
سنایی
* سرسری نتوان به کنه حیله اندوزان رسید
* کز تأمل آب زیرکاه روشن می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
* تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی
شعر کامل
سعدی