اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1191

1. بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق یمان

2. تا دیدمش رفت از نظر دیدن همان رفتن همان

3. چون پیر کنعان از جهانبستم نظر از یار خود

4. جاییکه نور دیده ام شد از نظر پنهان روان

5. اول بلطف و مردمی صید خودم کرد آن پری

6. اکنون بجورم میکشد اینم نبود از وی گمان

7. گر خواب راحت بایدت مست در میخانه شو

8. کز همت پیر مغان میخانه شد دارالامان

9. اهلی من مجنون صفت در وادی غم چون صبا

10. سرگشته ام زین غم که شد آن نوغزال از من رمان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
* خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش
* آفرین گفته و دشنام شنوده است منم
شعر کامل
رهی معیری
* شکنج زلف سیاه تو بر سمن چو خوشست
* دمیده سنبلت از برک نسترن چه خوشست
شعر کامل
خواجوی کرمانی