اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1200

1. درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان

2. درد دلی مراست که گفتن نمی توان

3. خواهم شکفته رو زیم از غم چو گل ولی

4. هرگز بزهر خنده شکفتن نمی توان

5. خواب صبوح اگرچه بیوسف رخان خوشست

6. غافل ز گرگ حادثه خفتن نمی توان

7. هر در که هست سفته ز الماس همت است

8. وصل تو گوهریست که سفتن نمی توان

9. گفتی که لعل من کشد از زهر حسرتت

10. وه کاین حدیث تلخ شنفتن نمی توان

11. شد داغ عشق در دل ویرانه ام نهان

12. گنج وفا بخاک نهفتن نمی توان

13. اهلی اگرنه بر تو نسیمی وزد ز دوست

14. گرد غم از جبین تو رفتن نمی توان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
* سپیده برآمد به پالود خواب
شعر کامل
فردوسی
* گل چه داند که درد بلبل چیست؟
* او همین کار رنگ و بو داند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی