اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 141

1. هفتاد سال شد که دل من در آتش است

2. می سوزد و هنوز بدین سوختن خوش است

3. عیبم مکن که رفت ز دستم عنان دل

4. من پیر و ناتوان و هوس تند و سرکش است

5. از بسکه نازک است دل آن بهار حسن

6. ز آمد شد نسیم سحرگه مشوش است

7. جانم فدای آدمیی کو فرشته خوست

8. ورنی به حسن هرکه تو بینی پری وش است

9. اهلی اگرچه دوست کند جلوه بر همه

10. خرم دلی که آینه اش صاف و بی غش است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
* که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد
شعر کامل
حافظ
* دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم
* هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست
شعر کامل
سعدی
* سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
* همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ