اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 149

1. گرچه لب تشنه ز غم عاشق دلسوخته است

2. سینه چون غم به صد چاک و دهان دوخته است

3. گرنه آن ماه جبین می طلبد دل به چراغ

4. شمع رخساره برای چه برافروخته است

5. چند گویی که مشو بنده خوبان ناصح

6. بروای خواجه مرا کس بتو نفروخته است

7. مهره بازی کند از شعبده هردم چشمش

8. این همه شعبده یارب ز که آموخته است

9. دل دیوانه از آن خال سیه مور صفت

10. تخم سودا همه درجان من اندوخته است

11. سوی اهلی نگر ای شمع چو پروانه تست

12. که تو تا چشم بهم میزنی او سوخته است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* ازنشاط اهل دل ظاهرپرستان غافلند
* پسته دایم در میان پوست خندان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* آزمودم مرگ من در زندگیست
* چون رهم زین زندگی پایندگیست
شعر کامل
مولوی