اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 155

1. ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگست

2. مرا از قطع وصل او گرهها در دل تنگ است

3. نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند

4. من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است

5. چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر

6. کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است

7. حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش

8. من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است

9. دل روشن طلب اهلی حدیث خلق کوته کن

10. به جام جم چه حاجت هر کرا آیینه بی زنگ است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
* عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* این گردباد نیست که بالا گرفته است
* از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفت و گو آیین درویشی نبود
* ور نه با تو ماجراها داشتیم
شعر کامل
حافظ