اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 265

1. رفتی و نقش روی تو از چشم تر نرفت

2. خال توام چو مردم چشم از نظر نرفت

3. خاری که از ره تو بپای دلم خلید

4. تا سر نزد ز خاک من از دل بدر نرفت

5. کارم بجان رسید ز زخم زبان خلق

6. جان رفت و زخم طعنه خلق از جگر نرفت

7. هرگز بسر نرفت شبی کز غمت چو شمع

8. دود دلم بگنبد افالک بر نرفت

9. رفتم بخاک و زیر سر از حسرتم بماند

10. دستی که هرگزم بکسی در کمر نرفت

11. مردم چو شمع و کار من از پیش عاقبت

12. با سوز گریه شب و آه سحر نرفت

13. اهلی اگرچه غرقه بخون می شود در اشک

14. بی سیل گریه یکنفس او بسر نرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم
* گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
شعر کامل
سعدی
* با غریبان لطف بی‌اندازه کن
* تا رود نامت به نیک در دیار
شعر کامل
سعدی
* اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
* درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
شعر کامل
حافظ