اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 330

1. از بسکه جان به تشنه لبی درد کرده است

2. آب حیات بر دل من سرد کرده است

3. امروز یافتم که چه درد از میان خلق

4. مجنون و شان گمشده را فرد کرده است

5. گیرم که نیست ناله ام از غم نه عاقبت

6. دردی است در دلم که رخم زرد کرده است

7. فریاد از آن غزاله مشکین که بوی او

8. ماراچو باد صبح جهانگرد کرده است

9. اهلی بکنج صومعه سلطان وقت بود

10. عشقش گدای میکده پرورد کرده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
* دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
شعر کامل
سعدی
* صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
* ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
شعر کامل
حافظ
* ظالم به ظلم خویش گرفتار می شود
* از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را
شعر کامل
صائب تبریزی