اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 421

1. مستان تو گر باغ و بهاری طلبیدند

2. از درد سر خلق کناری طلبیدند

3. هرکس که درین بادیه کشته چو مجنون

4. هر پاره او در سر خاری طلبیدند

5. راه همه در معرکه عشق بتان نیست

6. کاین قوم ز صد خیل سواری طلبیدند

7. می باد گران خور که مرا پاس تو کارست

8. در کوی تو هرکس پی کاری طلبیدند

9. بی روی تو مشنو که بشمع مه و خورشید

10. از اهلی گمگشته غباری طلبیدند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
* همواره مرا کوی خرابات مقام است
شعر کامل
حافظ
* جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
* یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟
* ز استخوان چند کسی ناز طباشیر کشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی