اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 542

1. چشم صاحب دل نظر چون بر رخ گل میکند

2. از جمال گل قیاس حال بلبل میکند

3. هر کرا چون کوهکن بار غم از شیرین لبی است

4. لاجرم گر کوه غم باشد تحمل میکند

5. پاکبازان از صفا آیینه اند و مدعی

6. صورت آلوده خود را تخیل میکند

7. عاشقی کز زهره رویان دل بوصل آلوده کرد

8. گر ملک باشد که عشق او تنزل میکند

9. از فریب آهوی چشمش مشو غافل که او

10. حال ما میداند و عمدا تغافل میکند

11. جز بخاک کوی او اهلی نیارد سر فرو

12. آسمان بیهوده این عرض تجمل میکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
* تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
شعر کامل
حافظ
* به جان زنده‌دلان سعدیا که ملک وجود
* نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازارند
شعر کامل
سعدی
* گرچه میدانم قسم خوردن به جانت خوب نیست
* هم به جان تو که یادم نیست سوگندی دگر
شعر کامل
نظیری نیشابوری