اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 79

1. گر شبی بردارد آن شمع از مه عارض نقاب

2. با وجود او عدم باشد وجود آفتاب

3. بیستون از پا در آرد آه سر مستان عشق

4. روز عشق است این نه روز مستی جام شراب

5. ایکه از طوفان غیرت غافلی در بحر عشق

6. در دماغ خود میفکن باد نخوت چون حباب

7. هر گه آن مه باده نوشد جرعه بخشد غیر را

8. مست من از آتش غیرت کند دلها کباب

9. مدعی ماراست ظاهر نقش و باطن پر ززهر

10. ما چو گنجیم از درون معمور و از بیرون خراب

11. گر بدوزخ این دل سوزان بود در پهلویم

12. آتش دوزخ بود از پهلوی من در عذاب

13. چشم اهلی تا بخوابت دید آسایش نیافت

14. دیده و دل خسته آسایش نبیند جز بخواب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مکن شتاب به رفتن که می رود جانم
* اگرچه عمری و نبود عجب شتاب از تو
شعر کامل
جامی
* به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر
* نگردد زیردست آن کس که از اهل کرم باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* سرو جوان با همه آزادگی
* پیر غلام قد دل جوی توست
شعر کامل
محتشم کاشانی