اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 815

1. سرم فدای رهی باد کان سوار آید

2. سری که خاکره او نشد چه کار آید

3. تو جلوه یی کن و صد مرغ دل بدام آور

4. چه حاجت است که طاووس در شکار آید

5. خوش است گفت و شنید تو بی حکایت غیر

6. بلی خوش است نسیمی که بی غبار آید

7. مگر تو روی بپوشی پری صفت که دمی

8. دل رمیده ما باز باقرار آید

9. مران چو ذره محبان خویش ای خورشید

10. که گر یکی رود از دیده صدهزار آید

11. ز گریه اهلی اگر آب زندگی باری

12. درخت بخت تو خشک است کی ببار آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
* فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
شعر کامل
سعدی
* گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
* هم به مژگانت بروب آن خاک در گفتم بچشم
شعر کامل
کمال خجندی
* به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب
* خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی