اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 98

1. بی اختیار ماست که دل بیقرار ازوست

2. ما را چه اختیار بود از اوست

3. تا حسن آن پری است چنان بر قرار خود

4. تنها نه من که هرکه بود بی قرار ازوست

5. آه این چه نو گل است که در بوستان حسن

6. چون لاله هر که می نگرم داغدار ازوست

7. کس را بمهوشی نرسد ناز پیش او

8. جایی که آفتاب فلک شرمسار از اوست

9. چون آب دیده هر که نه پاکیزه دامن است

10. گر مردم دویده بود بر کنار ازوست

11. خاکسترست از آتش غم دل ولی هنوز

12. جان مرا بهر نفسی صد غبار ازوست

13. اهلی تو طالع دل ما بین کزین چمن

14. گل زان دیگران بود و زخم خار ازوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
* که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
شعر کامل
سعدی
* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی
* با تهی چشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
* سیری از خرمن نباشد دیده غربال را
شعر کامل
صائب تبریزی