امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1006

1. تو گر خویشتن را بخواهی نمود

2. کسی سرو و گل را نخواهد ستود

3. خطت کز لبانت برآورد سر

4. برآورد از جان عشاق دود

5. به خون کسان آستین بر زدی

6. ندانم کرا دست خواهی نمود

7. به بازی مزن غمزه بر جان من

8. که کس تیغ بر دوستان نازمود

9. ز هجرم چه پرسی که یارب مباد

10. ز صبرم چه گویم که هرگز نبود

11. وزین آشناییم دستی مگیر

12. که سیلاب چشمم ز جا در ربود

13. ز غم ناتوانم، شفایی ببخش

14. ازان پس که من مرده باشم، چه سود؟

15. تو با آنکه گفت کسی نشنوی

16. ولی گفت خسرو بیاید شنود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
* سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
* که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
شعر کامل
حافظ
* هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
* رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
شعر کامل
حافظ