امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1035

1. آن مست ناز جان جهان که می رود

2. وان گل به دست سرو روان که می رود

3. بنگر که با دلی که کشانی همی برد

4. تا بهر خاطر نگران که می رود

5. زین سوی منگرید که کشته از آن کیست؟

6. زان سو نگه کنید که جان که می رود

7. جانا، دلم مبین که چو چاوش در فغانست

8. این بین که در رکاب و عنان که می رود

9. دی جان همی سپردم و او بود بر سرم

10. امروز یاد تاج سران که می رود

11. از خواب جسته ای که مرا بوسه زد کسی

12. باری نه جایز است گمان که می رود

13. دور از دهان من لب تست آنک شکر است

14. بنگر که این شکر به دهان که می رود

15. گفتی که بنده شو، بکنم من هزار شکر

16. دانم که این سخن به زبان که می رود

17. گفتی که من جفا نکنم، گر نمی کنی

18. هر روز پیش شاه فغان که می رود

19. خسرو که می کشد ز تو دامن، به حیرتم

20. کز بهر زیستن به امان که می رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو در آینه نگه کن که چه دلبری ولیکن
* تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد
شعر کامل
سعدی
* صبح محشر سر زد و تخم امیدم سر نزد
* در چه ساعت یارب این یوسف به چاه افتاده است؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* خدت زلف و رخ کند از پی سنبل و سمن
* شانه در آن مربعی، آینه در مدوری
شعر کامل
خاقانی