امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1140

1. دل ببردی به جنگجویی و بس

2. خو گرفتی به تندخویی و بس

3. بس کن این، چند ازین جفا کردن

4. یا به عالم تو خوب رویی و بس؟

5. مردم از غم، وصیتم این است

6. که ز دل خون من بجویی و بس

7. هجر تو نیک می کشم، دریاب

8. اندرین فن تو یار اویی و بس

9. پیش تو حال بی کسی مرا

10. کس نگوید مگر تو گویی و بس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است
* چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* زمانه به خون تو تشنه شود
* براندام تو موی دشنه شود
شعر کامل
فردوسی
* گل چه داند که درد بلبل چیست؟
* او همین کار رنگ و بو داند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی