صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2900

1. سخن از لب فزون زان چشم چون بادام می بارد

2. حیا بیش از عرق زان چهره گلفام می بارد

3. به عاشق می کند خط مهربان آن حسن سرکش را

4. نبارد صبح اگر این ابر رحمت، شام می بارد

5. پس از کشتن چه حاصل گریه کردن بر سر خاکم؟

6. که بی حاصل بود ابری که بی هنگام می بارد

7. ندارد در تو فریاد گرفتاران اثر، ورنه

8. زعاجزنالی من خون زچشم دام می بارد

9. دل تاریک من از چشم بستن می شود روشن

10. اگر در خانه در بسته نور از جام می بارد

11. بخیل از حرف سایل گوش می گیرد، نمی داند

12. که از خاموشی اهل طمع ابرام می بارد

13. تو بیدل می کنی چون اسب توسن از سیاهی رم

14. وگرنه از سحاب تلخکامی کام می بارد

15. مخند ای نوجوان زنهار بر موی سفید ما

16. که این برف پریشان سیر بر هر بام می بارد

17. دل روشن طمع از نامجویی داشتم، غافل

18. که ظلمت بر عقیق از رهگذار نام می بارد

19. نگردد مست چون از دیدنش نظارگی صائب؟

20. که می جای عرق زان چهره گلفام می بارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
* عاشقی و نیک نامی سعدیا سنگ و سبوست
شعر کامل
سعدی
* آنچه از مائده فیض بر این نه طبق است
* رزق جمعی است که در پرده شب بیدارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* از آن افیون که ساقی در می‌افکند
* حریفان را نه سر ماند نه دستار
شعر کامل
حافظ