امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1157

1. ما به جان درمانده و دل سوی ما می خواندش

2. وه که این بر خود نبخشوده کجا می خواندش؟

3. تا هوس بد زیستن، دل را همی گفتم مخوان

4. چون ز جان برخاستم بگذار تا می خواندش

5. چون ستاده بهر رفتن دین و دل بیگانه خواه

6. غیرتی هم نیست کز دست صبا می خواندش

7. خیز، ای ابرو ببر زین دیده آبی و بشوی

8. پای آن سرو و بگو آنگه که ما می خواندش

9. مردمان را زو بلای دل، مرا تشویش جان

10. من قیامت خوانم و خلقی بلا می خواندش

11. چشم او در جادویی تا خلق دیوانه شوند

12. خلق دیوانه شده هر دم دعا می خواندش

13. خوانمش در جان و گوید خانه من نیست این

14. با چنین بیگانگی دل آشنا می خواندش

15. ما و مردن بر درش، مشتاق را با آن چه کار؟

16. کو همی راند ز پیش خویش یا می خواندش

17. راست می گویند، باشد کور عاشق، زانکه نیست

18. خاک پایش، چشم خسرو توتیا می خواندش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خردمند باید دل پادشا
* که تیزی و تندی نیارد بها
شعر کامل
فردوسی
* گر بهم می‌زدم امشب مژهٔ پر نم را
* آب می‌برد به یک چشم زدن عالم را
شعر کامل
محتشم کاشانی
* به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی
* همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می ماند
شعر کامل
صائب تبریزی