امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1177

1. شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش

2. مشغول با خیال کسی در نهان خویش

3. ناورد باد بویی ازان مرغ باغ ما

4. نزدیک شد که بر پرد از آشیان خویش

5. ای یوسف زمانه، بیا تا بگویمت

6. تفسیر احسن القصص از داستان خویش

7. خوش وقت ما چو از پی مردن به چشم جان

8. بینیم خاک کوی تو در استخوان خویش

9. تاثیر خواب بود که زیم هر شبی از تو

10. خوابی دروغ و راست کنم بهر جان خویش

11. در خود گمان برم که تو ز آن منی و باز

12. گم گردم از چنین عجبی در گمان خویش

13. بگذار کز زبان کف پات آبله کنم

14. از ذکر تو آبله کردم زبان خویش

15. بخت بد ار ز کوی تو ما را برون فگند

16. کم گیر خاکی از شرف آستان خویش

17. رفت از در تو خسرو و اینک به یادگار

18. از خون دل گذاشت به هر جا نشان خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پای تویی دست تویی هستی هر هست تویی
* بلبل سرمست تویی جانب گلزار بیا
شعر کامل
مولوی
* از شمع سه گونه کارآموزم
* می گریم و می گدازم و می سوزم
شعر کامل
مسعود سعد سلمان
* باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
* ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد
شعر کامل
سعدی