امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 136

1. روی تو به پیش نظر آسایش جان است

2. آزادگی جان من، ار هست، همان است

3. در شهر چو تو فتنه و مردم کش و بیداد

4. من زیستن خلق ندانم که چسان است

5. کو دل شده ای کت نظری دیده و مرده

6. جانش به عدم رفته و سویت نگران است

7. ترکی که دو ابروش نشسته ست به دلها

8. قربانش هزار است اگر چش دو کمان است

9. کی بر چو تو خورشید رسم من که به خواری

10. بر خاک در تو سر من نیز گران است

11. عشق است، ز بابل خرد افسونش، چه داند

12. هر چند که بنیاد خرد از همدان است

13. گر خون جگر گریه کند عاشق شهوت

14. آن دانش که حیضش ز ره دیده روان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
* رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
شعر کامل
حافظ
* آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
* نارنج و نار و اقحوان، آورد از هر ناحیه
شعر کامل
منوچهری
* خویش من آنست که از عشق زاد
* خوشتر از این خویش و تباریم نیست
شعر کامل
مولوی