امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1956

1. بسی نماند که جانی برون رود ز غریبی

2. هنوز می نرساند مرا ز زلف تو طیبی

3. مباد خواب خوش آن شوخ را که غمزه شوخش

4. فگند خار مغیلان به خوابگاه غریبی

5. ز درد عشق بمردم خبر دهید، رفیقان

6. اگر مفرح صبر است در دکان طبیبی

7. ندادیم چو ضمانی به تیغ راضیم، اکنون

8. اشارتی به کرم، جان من، به سوی رقیبی

9. چو بت پرست شدم از تو، بعد ازین من و کویت

10. به دوش رشته زناری و به دست صلیبی

11. زکوة حسن بده زان به هر چه می رسی، ار چه

12. نمی رسد به گدایان دور مانده نصیبی

13. به گاه دیدن تو خسرو از بلا چه خورد غم

14. چه غم نظارگی شاه را ز چوب نقیبی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیا و اشک مرا چاره کن که همچو حباب
* بروی آب بود منزلی که من دارم
شعر کامل
رهی معیری
* صندل از بهر سر مردم بیدرد بود
* چوب دارست علاج سر دیوانه عشق
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
* آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شعر کامل
پروین اعتصامی