امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 302

1. آب حیات من که نم از من دریغ داشت

2. خاک رهش شدم، قدم از من دریغ داشت

3. من هر شبی نشسته ز هجرش به روز غم

4. او پرسشی به روز غم، از من دریغ داشت

5. گه گه به بوی او شدمی زنده پیش ازین

6. آن نیز باد صبحدم از من دریغ داشت

7. گشتم ز فرق تا به قدم حلقه چون رکاب

8. وان شهسوار من قدم از من دریغ داشت

9. بر دیگران نوشت بسی نامه وفا

10. بر حاشیه سلام هم از من دریغ داشت

11. صد دوست بیش کشت، نه من نیز دوستم

12. آخر چه شد که این کرم از من دریغ داشت

13. من در سر قلم زدم آتش ز دود آه

14. او دوده سر قلم از من دریغ داشت

15. کاغذ مگر نماند که آن ناخدای ترس

16. از نوک خامه یک رقم از من دریغ داشت

17. کردند اگر وفا کم و گر بیش نیکوان

18. او هر چه هست بیش و کم از من دریغ داشت

19. خسرو چگونه بند کند صبر را که یار

20. مویی ز زلف خم به خم از من دریغ داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
* کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
شعر کامل
حافظ
* با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای
* بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
شعر کامل
حافظ
* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی