امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 318

1. گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت

2. کم زانکه گاه آگهیی باشد از منت

3. خورشیدوار یک نظری کن که بر درند

4. سرگشته صد هزار چو ذرات روزنت

5. ترکی و بهر رزم زره نیست حاجتت

6. بس باشد آب دیده عشاق جوشتت

7. تو دانی و کسان، بحلت باد خون من

8. باری ز بار من بود آزاد گردنت

9. افتادگان که بر سر کویت شدند خاک

10. دامن کشان مرو که نگیرند دامنت

11. تو آفتاب حسنی و من در شب فراق

12. وین تیره روزیم شده چون روز روشنت

13. مردم ازین هوس که چو جان در برت کشم

14. کز جانست زنده هر کس و جان من از تنت

15. پیکان درون دل مکن، ای پندگو، زیان

16. نی خار پاست اینکه برآید به سوزنت

17. بهر خدای چهره ز نامحرمان بپوش

18. خسرو بس است بلبل نالان به گلشنت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
* بازپرسید خدا را که به پروانه کیست
شعر کامل
حافظ
* بلبل نطقش به ناز غنچهٔ لب کرد باز
* گشت ز مل عارضش همچون گل کام‌کار
شعر کامل
خاقانی
* عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
* عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی