امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 419

1. به گل گشت چمن چون گلستان من برون آید

2. به همراهی او اشک روان من برون آید

3. فغان من برون آید چو گیرم نام او، ترسم

4. که ناگه جان من هم با فغان من برون آید

5. چو در محشر بهم آرند خاک هر کس از هر جا

6. مرا بس کز سر کویش نشان من برون آید

7. فسون خواب بندی من است این تا سحرگویی

8. حدیث او که شب ها از زبان من برون آید

9. مرا گویند در دل کیست آن کت می کشد چندین؟

10. خیالت آشکارا از نهان من برون آید

11. چنانم سوخت هجرانت که چون گل ار فرو ریزم

12. هنوز آن دود درد از استخوان من برون آید

13. مرا گویند با تو می رود عشقش، زهی دولت

14. که سلطانی ز عالم همعنان من برون آید

15. مشو دور از برم جانا و یا نزدیک خویشم خوان

16. که نزدیک است از دوری که جان من برون آید

17. ز بهر فال، اگر خسرو کتاب عشق بگشاید

18. ز اول صفحه غم داستان من برون آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی
* ای فتنهٔ هر دوری از قامت فتانت
* آشوب قیامت را دیدیم به دورانت
شعر کامل
فروغی بسطامی