امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 514

1. دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد

2. باز این ز برای دل تنگم چه بلا شد؟

3. دل خون شد و اندر سر آن غمزه شود نیز

4. جانی که به صد حیله از ان طره جدا شد

5. یاران موافق همه فارغ ز غم و درد

6. هر جا که غمی بود نصیب دل ما شد

7. دی کرد سلامی سوی من آن نه چنان بود

8. دردی که چنین کش به ره افتاد دو تا شد

9. نی روز قرار و نه شبم، هیچ ندانم

10. کان صبر که وقتی به دلم بود، کجا شد؟

11. پامال شد آن دل که زما برد به رفتار

12. خود بین که چنین چند دلش در ته پا شد

13. می رفت سوار او و به نظاره ز هر سوی

14. شد جامه قبا، جامه جان نیز قبا باشد

15. بر باد هوا داد بسی چون دل خسرو

16. هر ذره که از گرد ره او به هوا شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟
* ز استخوان چند کسی ناز طباشیر کشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
* برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر
شعر کامل
سعدی
* مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
* بسی پادشایی کنم در گدایی
شعر کامل
حافظ