امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 544

1. دلم زینسان که زار و مبتلا شد

2. ازان نامهربان بیوفا شد

3. مباد از آه کس آن روی را خوی

4. اگر چه جان مسکینان فنا شد

5. بیا بر دوستان، ای جان، ربا کن

6. هر آن تیرت که بر دشمن قضا شد

7. مرادت، گر هلاک چون منی بود

8. بحمدالله که آن حاجت روا شد

9. مرا وقتی خوشی بوده ست در دل

10. مسلمانان ندانم تا کجا شد؟

11. دم سر دم خزان را سکه نو زد

12. چمن بی برگ و بلبل بی نوا شد

13. چرا می نالد این مرغ چمن زار؟

14. مگر او نیز از یاران جدا شد؟

15. مکن بر خسرو دلخسته جوری

16. اگر او لطف ناکرده رها شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
* نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
شعر کامل
حافظ
* آخر نگهی به سوی ما کن
* دردی به ارادتی دوا کن
شعر کامل
سعدی
* سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
* هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
شعر کامل
سعدی