امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 564

1. دلم جز کوی تو مسکن نداند

2. تماشای گل و گلشن نداند

3. هر آن نظارگی کان روی بیند

4. به پای خود ره مسکن نداند

5. به هر چشمی دریغ است آن چنان روی

6. که نامحرم در او دیدن نداند

7. چو جرعه ریخت هجران خون من، وای

8. که آن ساقی مرد افگن نداند

9. گر آن بدخشم را دریابی، ای باد

10. بگویی آنچنان کز من نداند

11. فرو خور آه را، ای جان و می سوز

12. که دود ما ره روزن نداند

13. برو، ای سر، تو هم با عقل دلگیر

14. که ما مستیم و عقل این فن نداند

15. حدیث درد با افسردگان نیست

16. که این ره دل شناسد، تن نداند

17. خدایا، دوست کامش دار، هر چند

18. که درد خسرو آن دشمن نداند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون ترک من سپاه حبش بر ختن زند
* از مشک سوده سلسله بر نسترن زند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* عقل حیران شود از خوشهٔ زرین عنب
* فهم عاجز شود از حقهٔ یاقوت انار
شعر کامل
سعدی
* نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
* بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم
شعر کامل
سعدی