امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 606

1. دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز شد

2. بود آسمان بر خون من، با او غمت انباز شد

3. دوش آمد آن شمع بتان، من خود ز غیرت سوختم

4. کز بهر مردن گرد او پروانه را پرواز شد

5. از بعد عمری دیدمش، گفتم بگویم حال خود

6. از بخت بی اقبال من چشمش به خواب ناز شد

7. زلفش دلم دزدید و زد از بوی زلفش بوی خون

8. من چون کنم پنهان که خود هم دزد و هم غماز شد

9. دی خنده زد بر زخم من، من خود ز شادی گم شد

10. گویی که بر اهل گنه درهای رحمت باز شد

11. می رفت جان از دیدنش، او دید و گفت، ای بیوفا

12. من حاضر و تو می روی، شرمنده در تن باز شد

13. چون جان ز تیرش خسته شد، گفتم که شد جان دگر

14. کردند اشارت سوی او کان ترک تیرانداز شد

15. شب مرده بودم، پاسبان گر زو نگفتم قصه ای

16. ای پاسبان، فریاد رس کامشب همان آغاز شد

17. گه گه شنیدی ناله ام، خسرو، نماند آن ناله هم

18. می سوزم و اینش سزا، عودی که بی آواز شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
* بسی پادشایی کنم در گدایی
شعر کامل
حافظ
* دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
* بار از خویش بینداز که منزل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
* عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
شعر کامل
سعدی