امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 639

1. صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواهم کشید

2. یا شبی از دست تو جام طرب خواهم کشید

3. گر بر آن خمخانه جان دست خواهم یافتن

4. ساغری از آب حیوان تا به لب خواهم کشید

5. گفتی امشب زلف بر دستت نهم تا می کشی

6. ده که من تاری ازینسان تا به شب خواهم کشید

7. گر کشم جعد ترا، گویی مکن ترک ادب

8. عاشق و مستم ز من ناید ادب، خواهم کشید

9. سوز دل تا کی نهان دارم، برون خواهم فگند

10. دود از جانم برآمد، چند تب خواهم کشید

11. بوالعجب شد کار من از ناله زارم، هنوز

12. من درین غم ناله های بوالعجب خواهم کشید

13. عاشقی درد سر است و کی رود این دردسر

14. تا ز خسرو هر شبی شور و شغب خواهم کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
* یار قدیم را برسانی دعای یار
شعر کامل
سعدی
* ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
* خار و خس وجود به سیلاب داده ایم
شعر کامل
رهی معیری
* سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
* ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد
شعر کامل
حافظ