امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 772

1. یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد

2. خنده باغ مرا گریه هجران آورد

3. باز گلهای نو از درد کهن یادم داد

4. غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد

5. فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق

6. چشم بد روز مرا موسم باران آورد

7. هر سحر باد که بر سینه من می گذرد

8. در چمن بوی کباب از پی مستان آورد

9. بوی آن گمشده خویش نمی یابم هیچ

10. زان چه سودم که صبا بوی گلستان آورد

11. به چه کار آید بی سرو خودم، گر چه بهار

12. سوی هر باغ بسی سرو خرامان آورد

13. نتوان زیست به جان دگران، گر چه صبا

14. جای خاشاک ز کوی تو همه جان آورد

15. باد یارب چو رقیب تو پریشان همه وقت

16. که ترا بر سر دلهای پریشان آورد

17. با چنان روزنی، ار بر دل خسرو صد تیر

18. بتوان خوردن و بر روی تو نتوان آورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی
* گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
* چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
شعر کامل
جامی