امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 785

1. هر که را با تو سر و کاری بود

2. جان نباشد در رهش خاری بود

3. دل که در وی زندگی عشق نیست

4. دل نشاید گفت، مرداری بود

5. خفتگان از زندگی آگه نیند

6. زنده بودن کار بیداری بود

7. عاشقی نبود تقاضای وصال

8. بهر نفس خویش پیکاری بود

9. از شراب ما، اگر یابد خبر

10. محتسب شاگرد خماری بود

11. پیش خویشم کش که باری از رخت

12. کشته ای را روز بازاری بود

13. بر بساط ناز شب غافل مخسپ

14. بو که پیش در گرفتاری بود

15. گویمت خواهی چو خسرو بنده ای

16. قسمتم از تو همین، آری، بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند
* هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
* به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
شعر کامل
حافظ
* دلی خزینه گوهر شود که چون دریا
* هزار مهر ز گرداب بر دهن دارد
شعر کامل
صائب تبریزی