امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 869

1. هر روز چشم من به جمالی فرو شود

2. این دل که پاره باد گرفتار او شود

3. ای روی این دو دیده بدبین من سیه!

4. تا بهر چه به دیدن روی نکو شود؟

5. شوخی که دل ز من ببرد وز برای لاغ

6. آید درون سینه و در جستجو شود

7. گویم بگوی با من مسکین حکایتی

8. گوید میان هر دو لبم گفتگو شود

9. با آنکه دیده هرگز ازو مردمی ندید

10. هم در دو دیده مردم چشمم همو شود

11. شرمنده گشت اشک من از چشم من چنانک

12. هر لحظه آب گردد و در خود فرو شود

13. ابرو کشد به گوش و زنخ را کند نگاه

14. چوگان نهد به دوش و به دنبال گو شود

15. امسال خود به دام بلایی فتاده ام

16. کز وی به هر دمم غم صد ساله نو شود

17. گویم فتاده را بکش از خاک، گویدم

18. ارزد بدین قدر که قد من دو تو شود

19. هر چند کآب روی نباشد چو آب جوی

20. هر روز آبرویم ازو آب جو شود

21. آرد هم از پی لب او آب در دهان

22. ار دور چرخ گر گل خسرو سبو شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از شمع سه گونه کارآموزم
* می گریم و می گدازم و می سوزم
شعر کامل
مسعود سعد سلمان
* دارالقرار خانهٔ جاوید آدمیست
* این جای رفتنست و نشاید قرار کرد
شعر کامل
سعدی
* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی