امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 963

1. جان سرانگشت آن نگارین دید

2. عقل انگشت خویشتن بگزید

3. باد بویش به بوستان آورد

4. غنچه بر خویش پیرهن بدرید

5. هر شبی در هوای لعل لبش

6. ما و چشم سرشک و مروارید

7. عاشقان جان نثار او کردند

8. زلف هندوش یک به یک برچید

9. عالمی در غم لبش بودند

10. هیچکس طعم آن شکر نچشید

11. هر کس از وی حکایتی گفتند

12. کس به کنه کمال او نرسید

13. هر دلی از کمند عشق بجست

14. باز زلفش به دام عشق کشید

15. هر که در قید عشق شد مجنون

16. تا قیامت ز بند او نرهید

17. همچو خسرو بسوخت از رخ او

18. هر که آن شیوه و شمایل دید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی
* شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
* معشوق در کنار بود پاک دیده را
شعر کامل
صائب تبریزی
* شرح سنگین دلی و قصه شیرین باید
* که بکوه آید و برسنگ نویسد فرهاد
شعر کامل
خواجوی کرمانی