انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 113

1. هرچه مرا روی تو به روی رساند

2. ناخوش و خوش‌دل به‌روی خوش بستاند

3. هست به رویت نیازم از همه رویی

4. گرچه همه محنتی به روی رساند

5. در غم تو سر همی ز پای ندانم

6. گر تو ندانی مدان خدای تو داند

7. رغم کسی را به خانه در چه نشینی

8. کاتش دل را به آب دیده نشاند

9. هجر تو بر من همی جهان بفروشد

10. گو مکن آخر جهان چنین بنماند

11. دامن من گر به دست عشق نگاریست

12. وصل چه دامن ز کار من بفشاند

13. رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل

14. تا بکند هجر هر جفا که تواند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همای گو مفکن سایه شرف هرگز
* در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
شعر کامل
حافظ
* بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین
* مرا عناب‌وار از روی خون آلوده چین خیزد
شعر کامل
خاقانی
* ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب
* زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته‌اند
شعر کامل
خاقانی