انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 308

1. سر آن داری کامروز مرا شاد کنی

2. دل مسکین مرا از غمت آزاد کنی

3. خانهٔ صبر دلم کز غم تو گشت خراب

4. زان لب لعل شکربار خود آباد کنی

5. خاک پای توام و زاتش سودای مرا

6. برزنی آب و همه انده بر باد کنی

7. آخرت شرم نیاید که همه عمر مرا

8. وعدهٔ داد دهی و همه بیداد کنی

9. شد فراموش مرا راه سلامت ز غمت

10. چو شود گر به سلامی دل من شاد کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه مغز بادام است بس نغز
* بباید پوست کندن تا دهد مغز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* همان بهتر که لیلی در بیابان جلوه گر باشد
* ندارد تنگنای شهر، تاب حسن صحرایی
شعر کامل
صائب تبریزی
* دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
* که مدتی ببریدند و بازپیوستند
شعر کامل
سعدی