انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 314

1. دوستا گر دوستی گر دشمنی

2. جان شیرین و جهان روشنی

3. در سر کار تو کردم دین و دل

4. انده جانست وان در می‌زنی

5. برنیارم سر گرم در سرزنش

6. ساعتی صد بار در پای افکنی

7. تا همی دانی که در کار توام

8. رغم را پیوسته در خون منی

9. چند گویی خونت اندر گردنت

10. بس به سر بیرون مشو گر کردنی

11. با منت چندین چه باید کارزار

12. چون مصاف من ببوسی بشکنی

13. چون فلک با انوری توسن نگشت

14. مردمی کن درگذر زین توسنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق
* جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست
شعر کامل
سنایی
* غافل از مور مشو گرچه سلیمان باشی
* که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
* فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت
شعر کامل
حافظ